-
یه روز خوب میاد
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 10:40
یه روز خوب میاد که ما هم رو نکشیم به هم نگاه بد نکنیم با هم دوست باشیم و دست بندازیم روی شونه های هم، آها مثل بچگیا توو دبستان هیچ کدوممون هم نیستیم بی کار در حال ساخت و ساز ایران واسه اینکه خسته نشی، این بار من خشت می زارم، تو سیمان بعد این همه بارون خون بالاخره پیداش می شه رنگین کمون دیگه از سنگ ابر نمی شه آسمون به...
-
عشق
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 13:50
مگر میشود آدم فقط یک بار عاشق بشود ؟ عشق ابدی فقط حرف است.پیش میاید که آدم خیلی خاطر کسی را بخواهد اما همیشه وقتی آدم فکر میکند که دلش سخت پیش یکی گرفتار است.یک دفعه، یک جایی میبیند که دلش،ته دلش،برای یکی دیگر هم میلرزد... اگر باوفا باشد ،دلش را خفه میکند وتا آخر عمر حسرت آن دل لرزه برایش باقی می ماند.. اگر بی وفا...
-
اطلاعات لطفا!!
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 16:11
وقتی خیلی کوچک بودم،اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم. هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده. قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمی رسید ولی هر وقت که مادرم تلفنی حرف می زد، می ایستادیم و گوش می کردم و لذت می بردم. بعد از مدتی کشف کردم که موجود عجیبی در این...
-
دین پس از مرگ
جمعه 11 مردادماه سال 1387 15:09
به دین معتقدی و دین تو عبارت است از یک نیرویی که ترا از دنیا و از پیش از مرگ غافل می کند و همه دلهره و وسواس و ترس و کوشش و مسئولیت و تلاش ترا متوجه مرگ و بعد از مرگ می کند و من به عنوان جوان امروز، روشنفکر امروز، تحصیلکرده امروز به « پیش از مرگ »کار دارم و دین تو هیچ سخنی درباره پیش از مرگ به من نگفته . به تو هم...
-
میترسم
سهشنبه 1 مردادماه سال 1387 02:11
من از این دل نگرانی های شبانه میترسم من از این ذهن آشفتگی های پیوسته میترسم من از این اشک های روانه میترسم من از این هیاهوهای زمانه میترسم من از این نا مهربانی های عاشقانه میترسم من از این پیچیدگی های پرورانده میترسم من از این نازک دلی های زنانه میترسم من از این حکم های ناعقلانه میترسم من از این دل بستگی های صادقانه...
-
خدایش با او صحبت کرد ....
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 15:22
خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟» پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید» خدا لبخندی زد و پاسخ داد: « زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟» من سؤال کردم: « چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟» خدا جواب داد.... « اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که...
-
دین « نه »
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 16:00
تو دین « نه » به من دادی ، پدر ، مادر ! من دختر تو بودم ، راه های را که به من نشان دادی ، پیشنهادهایی که داشتی ، شکل زندگی و ارزش های اخلاقی یی که به من ارائه کردی ، این است : نرو ، نکن ، نبین ، نگو ، نفهم ، احساس نکن ، ننویس ، نخوان ، نه ، نه ، نه و ... اینکه همه اش نه شد ، من به دنبال دین آری هستم که به من نشان بدهد...
-
پدر مومن من ... مادر مقدس من ....
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 08:59
پدر مومن من ... مادر مقدس من .... پدر ... مادر ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی...
-
و چه سخت است....
شنبه 15 تیرماه سال 1387 12:57
و چه سخت است هنگامی که می خواهی فریاد کنی ساکت بمانی و چه سخت است هنگامی که می خواهی باشد بگویی برو و چه سخت است هنگامی که باید گریستن خندیدن و چه سخت است هنگام خندیدن گریستن و چه سخت است هنگام خواستن نخواستن
-
انسان
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 02:03
انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه درست به اندازه نیازهایی که در خویش احساس می کند انسان است سطح تعالی و درجه کمال هر انسانی را با درجه تعالی و کمال نیازهایی که دارد و کمبودهایی که احساس می کند، دقیقا می توان اندازه گرفت یعنی ؛ هر کس به میزانی انسان تر است ، که نیازهای کامل تر و متعالی تر و...
-
al0ne
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 01:01
سحر را مهمان طلوعم روزم را مهمان خورشید و افطارم را کنار غروب خسته و بی نیاز از هر چه که نام انسان بر خود گذاشته و نگذاشته
-
سکوت مرگ
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 10:50
گریه کردم گریه کردم اما دردمو نگفتم تکیه کردم به غرورم، تا دیگه از پا نیفتم چه ترانه بی اثر بود، مثه مشت زدن به دیوار من به قله می رسیدم، اگه هم ترانه بودیم صد تا سد رو می شکستم، اگه تو بهانه بودی … اگه تو ترانه بودی … اگه تو بهانه بودی … اولین فصل شکستن، آخرین خدانگهدار ......
-
پایان
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 10:38
تموم شدن همیشه سخته تموم شدن یه دوستی نموم شدن یه عمر تموم شدن یه شغل تموم شدن یه عشق تموم شدن یه سریال تلویزیونی تموم شدن یه فصل تموم شدن خودت تموم شدن یه اعتماد تموم شدن همیشه سخته
-
حماقت
شنبه 27 مردادماه سال 1386 12:28
وقتی با تموم وجودت احساس غیرت می کنی وقتی با تموم وجودت احساس عصبانیت می کنی ... وقتی با تموم وجود احساس بیچارگی می کنی فقط کافیه تا اونا رو با بی اعتمادی اشتباه بگیرند اون وقته که با تمام وجود احساس حماقت می کنی
-
سکوت
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 12:47
دکتر شریعتی یه صحبتی داشت که من یه بار توی بلاگ سیصد و شصتم گذاشتم وای اون روز فقط چون این حرفو دوست داشتم گذاشتم و با تمام وجود لمسش نکرده بودم الان می تونم معنی حرفشو کاملا با تمام اجزای وجود بفهمم: حرفهایی است برای « گفتن » که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم و حرفهایی است برای « نگفتن » حرفهایی که هر گز سر به « ابتذال...
-
فلسفه احتمالی وجود شیطان
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 16:11
چرا شیطان را بد می دانیم؟چرا شیطان را دشمن خدا می دانیم در حالی که آفریده اوست؟ برای بررسی این مسئله از منظر من ابتدا میرویم سراغ داستان خلقت انسان توسط خدا. خدا بعد از غلقت انسان به فرشتگان خود دستور داد تا در مقابل نماینده خود در زمین تعظیم کنند.همه فرشتگانی سر تعظیم در مقابل قدرت خداوند فرو آورند مگر شیطان . اینجای...
-
شیطان برترین فرشتگان
شنبه 20 مردادماه سال 1386 09:35
من شیطان را برترین فرشتگان می دانم. چون نظرش را گفت، نترسید! مثل بقیه فرشتگان بزدل ، فقط برای خشنودی صاحب خود ، سر تعظیم فرو نیاورد. مرد بود!
-
عشق
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 13:36
میدونی یه چیزی همیشه برام سوال بوده اینکه چرا هر کی عاشق میشه غمگین میشه؟تو کدوم آیه قرآن اومده که عاشق باید غصه بخوره؟ چرا عاشق از عشق استفاده مثبت نمی بره؟ چرا از عشقش انرژی و انگیزه نمی گیره که به موفقیت برسه؟ چرا وقتی یاد معشوقش میفته بجای اینکه از داشتنش شاد بشه و خنده رو لباش بشینه .میره یه گوشه میشینه بغض می...
-
بازگشت
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 13:30
سلام امیدوارم خوب باشید یه مدت رفته بودم اما باز برگشتم یادم باشه نگاه کنم ببینم پست قبلی مال کی هست؟ دلم برا حرف زدن تنگ شده بود
-
اوج نهایت!!!!
دوشنبه 22 آبانماه سال 1385 20:24
سلام ممنون از نظرهاتون امروز می خوام درباره یه راه شاد بودن با شما صحبت کنم . هر کدوم از ما تو زندگیمون از یه رشته یا یه موضوع خوشمون میاد . مثلا خیلیها عاشق معماریند خیلیها عاشق کامپیوتر خیلیها عاشق نقاشی و خیلیها هم مثل من عاشق متافیزیک و خیلی چیزای دیگه شاید هم داریم تو این رشته ها زندگیمونو می گذرونیم و اونا رو...
-
چرا شاد نیستیم
جمعه 19 آبانماه سال 1385 17:41
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه و شاد باشید امروز می خوام درباره یک دلیل شاد نبودن صحبت کنم و پست بعدی که خیلی طولانی نمیشه یکی دیگه از راههای شاد بودن. شاید خیلی کم به این موضوعی که می خوام بگم فکر کرده باشید اما الان فرصت خوبی هست که به اون فکر کنید . یه کودک چهار پنج ساله همیشه آرزو داره هفت سالش بشه که بتونه بره...
-
خودت از همه بهتری کسی رو برای خودت بت نکن
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 08:53
سلام شرمنده از اینکه دیر کردم از کسایی هم که دفعه قبل نظر داده بودند خیلی خیلی ممنون البته نظرات کم بود و یه خورده داشت دستمو برای نوشتن بقیه وبلاگ سست می کرد اما من برای دل خودم می نویسم هیچ وقت دنبال شادی نباشید همیشه کاری کنید که شادی دنبال شما باشه و شما شادی رو بیافرینید حتی اگر واقعا روحیه شادی ندارید این کار بر...
-
سلام
شنبه 6 آبانماه سال 1385 09:24
انشاالله همیشه شاد باشید شادی چیزی نیست که منتظرش باشیم تا بیاد باید اونو تو خودمون زنده کنیم حتی تو سخترین لحظات درست مثل کاری که من کردم امروز یه جمله از کتاب حکایت دولت و فرزانگی رو میزارم نظرتون رو دربارش بگید منم در آخر نظرمو میگم بیشتر مردم میترسند چیزی بخواهند و وقتی عاقبت چیزی می خواهند به اندازه کافی اصرار...
-
سلام
جمعه 5 آبانماه سال 1385 18:53
انشالله همیشه شاد باشید می خوام از امروز شاد باشم و همه رو شاد کنم می خوام راههای منجر به شادی رو براتون بنویسم همونجور که می بینید همه پستای قبلیو حذف کردم آخه شاد نبودن در ضمن دارم یه کتاب می خونم به اسمم حکایت دولت و فرزانگی هر چند روز یه جملشو می گم دربارش بحث کنیم پس حتما به من سر بزنید