حماقت

وقتی با تموم وجودت احساس غیرت می کنی

وقتی با تموم وجودت احساس عصبانیت می کنی

...

وقتی با تموم وجود احساس بیچارگی می کنی

فقط کافیه تا اونا رو با بی اعتمادی اشتباه بگیرند

اون وقته که

با تمام وجود احساس حماقت می کنی

سکوت

دکتر شریعتی یه صحبتی داشت که من یه بار توی بلاگ سیصد و شصتم گذاشتم وای اون روز فقط چون این حرفو دوست داشتم گذاشتم و با تمام وجود لمسش نکرده بودم

الان می تونم معنی حرفشو کاملا با تمام اجزای وجود بفهمم:

حرفهایی است برای « گفتن » که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم

و حرفهایی است برای « نگفتن »
حرفهایی که هر گز سر به « ابتذال گفتن » فرود نمی آورند
حرفهای شگفت ، زیبا و اهورایی همن هایند
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است
که برای « نگفتن » دارد

فلسفه احتمالی وجود شیطان

چرا شیطان را بد می دانیم؟چرا شیطان را دشمن خدا می دانیم در حالی که آفریده اوست؟

برای بررسی این مسئله از منظر من ابتدا میرویم سراغ داستان خلقت انسان توسط خدا.

خدا بعد از غلقت انسان به فرشتگان خود دستور داد تا در مقابل نماینده خود در زمین تعظیم کنند.همه فرشتگانی سر تعظیم در مقابل قدرت خداوند فرو آورند مگر شیطان .

اینجای داستان لحظاتی تامل می کنیم و به بحث در مورد اتفاقات تا این لحظه می پردازیم.در اینجا چند مسئله هست.ابتدا اینکه دلیل خلقت فرشتگان که شیطان نیز جزء آنهاست چیست؟آیا دلیل فقط سجده کردن خدا و عبادت او بوده است؟اگر اینگونه است که به نظر من کاری بس بیهوده و عبث بوده است.ولی خدواند کریم از هر گونه کار بی جهت و عبثی مبرا هست . پس فلسفه تفاوت قرار دادن بین شیطان و بقیه فرشتگان چیست؟نمی توانیم بگوییم خدا نمی دانسته که شیطان اینچنین با او مخالفت می کند و غافلگیر شده.پس خداوند با قصد قبلی که مخالفت با وجود انسان است شیطان را آفریده.

مسئله دوم ؛ بر فرض اینکه شیطان به خواست خود و از روی نیت پلید خود با انسان و وجود او مخالفت کرده .سوال این است که شیطان این نفس پلید و عصیانگر را از کجا آورده؟بیشتر توضیح می دهم.ببینید وقتی یک انسان عمل گناهی انجام می دهد دلیل می آورد که بر اثر وسوسه شیطان این کار را کرده وشیطان این گناه را برای او زیبا جلوه داده است.یعنی یک نفس پلید او را هدایت می کرده.اما اگر بخواهیم کار شیطان را اگر بشود نام گناه برا آن بگذاریم بررسی کنیم می بینیم او از طرف نیروی برتر پلیدی هدایت نمی شده و تنها نیروی برتر او خداوند کریم و قادر است که هیچگاه نمی تواند نیروی پلید باشد و دعوت به فعل حرام بکند.پس مانند مسئله قبل نتیجه می گیریم که خدا با قصد قبلی این مخالف را در نهاد شیطان قرار داده که دلیل این مخالفت را در میان بحث باز می کنم.

به بقیه داستان می پردازیم؛بعد از سجده کردن فرشتگان و عدم سجده شیطان خداوند آدم و حوا را برای زندگی در بهشت قرار داد .در بهشت اتفاق دیگری میافتد که باز دلیل مخالفت شیطان و گمراه سازی انسان توسط وی را بهتر مشخص می کند. در بهشت خداوند از میان آن همه نعمت فقط خوردن یک میوه را برای آدم و همسرش ممنوع کرد .نام این کار خداوند را می توان نوعی دعوت منفی یا دعوت معکوس نام نهاد.دعوت به خوردن آن میوه و شیطان آمد تا از میان آن همه میوه به آدم خوردن این میوه که شاید آدم آن را اصلا ندیده بود توصیه کند.

من نام این میوه را میوه هستی می نامم.خدا با دعوت معکوس آدم را به خوردن میوه هستی دعوت می کند تا با خوردن آن آدم ماموریت اصلی خود را شروع کند.پس دلیل خوردن این میوه شیرین دعوت شیطان نبوده بلکه خواست اصلی  خداوند بوده است.و شیطان را با دلیل محکم مخالف انسان قرار داده است.

اکثر افراد دلیل مخالفت شیطان با انسان را ذات پلید شیطان می دانند .ولی من نظر دیگری دارم.خداوند شیطان را مامور قرار داده برای امتحان کردنه بنده هایش.بیشتر توضیح می دهم.

همانطور که خداوند در قرآن و کتب دینی دیگر آورده است روح خود را در وجود انسان دمیده است .یعنی خداوند قسمتی از روح خود را در وجود میلیاردها انسان قرار داده است تا این روح به ظاهرا چند پاره در زمین به زندگی بپردازد و دوباره یکدست شود و به خداوند باز گردد.یعنی هر انسان بتواند روح خدا را در خود پیدا کند و با پیدا کردن این خدای درون به خدای احد و واحد برسد.و شیطان در این میان نقش یک دشمن را دارد که کار یکدست شدن این روح را به تعویق می اندازد.به چه دلیل:برای فهمیدن روح و چرایی هستی.

یک مثال می زنم:وقتی ما یک هدف مادی یا معنوی را در زندگی دنبال می کنیم اگر بدون هیچ زحمتی به آن هدف برسیم زود از آن هدف خسته می شویم چون به دلیل و فلسفه هدف پی نبردیم.چرا؟چون هدف معمولا با سوال و جواب به آن شناخته می شود که سوال و جواب نیز در سختی و مشکلات مطرح می شود.ولی اگر در حین رسیدن به هدف به مشکلاتی بر خورد کنیم و با گذشت از آنها به هدف برسیم ، هم هدف برای ما شیرینتر می شود و هم مستحکمتر چون در سختیها هدف را بهتر شناخته ایم.هدف الهی نیز همینگونه است و مشکلات میان آن که همانا شیطان است باعث می شود که بتوانیم کامل و با دلیل به خدای خود برسیم و چون توانسته ایم جوهره خودمان را درک کنیم می توانیم طعم خوش زندگی را بچشیم .چن او روح سالم به ما داه است و ما توانسته ایم روح سالمش را به او بازگردانیم و اگر نتوانیم با عذاب او روبرو میشویم.

از دوست عزیزم که در رسیدن به این مقاله با من همفکری کرد تشکر می کنم.